توضیحات
تو با تمام حادثه ها فرق می کنی
شهر از هجوم خاطره هایت به من پر است
بعد از تو شهر از منِ دیوانه دلخور است
از من که بین بود و عدم پرسه میزدم
تو بودی و کنار خودم پرسه میزدم
تو بودی و تمام غزلها، ترانهها
من بودم تمام ستمها، بهانهها
من بودم و مجال شگفتی برای عشق
تو بودی و تحمل سخت بهای عشق
قلبم بخاطر تو مرا طرد کرده است
میسوزد از کسی که تو را سرد کرده است
از عشق رد شدی که من از ترس رد شوم
دیگر نمیتوانم از این درس رد شوم
این بار آخر است برای خودم نه تو
من پشت خط فاجعه عاشق شدم نه تو
گرداب را درون خودت غرق میکنی
تو با تمام حادثه ها فرق میکنی